شعر عاشقانه
شعر عاشقانه
در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره متن و یک بیت شعر عاشقانه کوتاه مولانا و حافظ و شاملو برای همسر و دوست در دسته سرگرمی برای شما صحبت کنیم . در ادامه با ما همراه باشید .
میخواهمت
که خواستنی تر از هر کسی …
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
ما تکیه داده نرم به بازوی یکدگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهایمان چو شاخهء سنگین ز بار و برگ
خامش ، بر آستانه محراب عشق بود
گوئی فرشتگان خدا در کنار ما
با دستهای کوچکشان چنگ میزدند
در عطر عود و نالهء اسپند و ابر دود
محراب راز پاکی خود رنگ میزدند
پیشانی بلند تو در نور شمع ها
آرام و رام بود چو دریای روشنی
با ساقهای نقره نشانش نشسته بود
در زیر پلکهای تو رویای روشنی
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
توی دلم گفتم:
عزیز دلم،
با نگاهت مرا بدوز
به هرجا که دلت میخواهد بدوز؛
به زندگی، به مرگ، به عشق، به هرچه دوست داری.
در برابر نگاهت من ابر میشوم،
دود میشوم که بتوانی مثل باد بازیام بدهی.
نفس گرمت را روی تنم فوت کن،
ببین چهجوری ناپدید میشوم…
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تورا دوست دارم
بدون آن که علتش را بدانم
محبتی که علت داشته باشد
یا احترام است یا ریا …
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
کی می رسد آن صبح
که من صدایت بزنم
تو بگویی جانا
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
دوستت دارم؛
تو را به عنوان چیزهای تاریکی
که باید دوست داشت، دوست دارم
در خفا، بین سایه و روح دوستت دارم
به عنوان گیاهی که هرگز نمی شکوفد
اما نور گلها را در خود پنهان کرده است
ممنونم بابت رایحه ای که در من پنهان است
که از عشق است
که از زمین بلند می شود
دوستت دارم
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سلام من
به آن پرنده سپیده و شادمان
که در سپیده با نسیم
ترانه ساز می شود
صبح زیبات بخیر
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از چهره ى تو
چیز زیادى یادم نیست
جز این که
اقیانوس آرامى
ریخته بود بین چشمهات
و روى طراوت لب هات
زمزمه ى تردى بود
که گنگم مى کرد
و نمى گذاشت
از چهره ى تو چیز زیادى
یادم باشد
- ۰ نظر
- ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۸